به مناسبت تولد قمری محمدحسین جان...
سلام عزیز مادر...
ببخشید که خیلی وقته برات مطلب جدیدی نذاشتم....
دو روز دیگه شما وارد 2 سالگی میشی...(به ماه قمری)
چون خیلی وقته برات عکس نذاشتم مطالب به هم پیوسته نیست برای همین از هم جداشون کردم...
نزدیک 1 ماه میشه که شیر نمیخوری....
عکسای زیر مربوط به مراحل از شیر گرفتن شما میشه....
اولش رفتیم یه امامزاده که بسته بود تو مسیر برگشت بابا پیشنهاد داد که غذا رو بیرون بخوریم...اینجا داری به آکواریوم ماهی ها نگاه میکنی ....برای همین رفتیم میز نزدیکتر که راحت باشی..
اینجا دیگه به خوبی تسلط داشتی...
تو مسیر برگشت به امامزاده دیگه ای رفتیم که خداروشکر اونجا باز بود (دلم میخواست آخرین دفعه ای که شیر میخوری تو امامزاده باشه)...
تا تونستی تو امامزاده شلوغ کردی...
به زور روی صندلی نشوندمت تا ازت عکس بگیرم...
اینجا داری برای بابایی نماز میخونی...
اخرین دفعه ای که با شیر خوردن خوابیدی...
اولین دفعه ای که از شیر خوردن منع شدی...
اولین دفعه ای که بدون شیر خوردن خوابیدی....
خدا روشکر تا حالا فقط یه بار برای آب خوردن تو خواب پا میشی....
این سفره هفت سینی که امسال خونه مامان جون انداختیم...چون خونشون در روستا است دیگه با حداقل امکانات انداخته شد....
{حالا بریم سراغ شیطنت و بازی های شما در این چند وقته}
از جمع کردن چند چیز کنار هم و چیدمانش خوشت میاد مثل نمونه های زیر:
تازه این عروسکای بدبخت رو مسافر کشی هم میبری و اگه اضافه وزن داشته باشن سریع از روی موتور به بیرون پرت میشن...
کلی به مامانش کمک میکنه:
اتو لباس عید بابایی...
جارو زدن خونه مامان جون....
دادن گوشت به مامان...
جا به جا کردن سیب زمینی و پیاز برای سهولت دسترسی...
آوردن سویا برای مامانی....
اینجا هم دیدی من و بابایی داریم نماز میخونیم ، پلاستیک پونه رو آوردی تا کارمون جلو باشه...
علاقه های جدید:
خوردن برف
خوردن لواشک
استفاده از عینک دایی ابوالفضل
استفاده از روروئک که در بچگی هیچ کربردی نداشت
شیرینی خوردن
استفاده از موس ،برای همین یه موس خراب رو برای شما آوردیم..
کشتی گرفتن با دایی ابوالفضل (در این عکس موهات رو کوتاه کردیم)
بالا رفتن از صندلی کامپیوتر و فتح موس
بالا رفتن از ارتفاعات
استفاده از لوازم آرایشی
علاقه به حجاب و نماز جماعت
ابراز علاقه شدید
تماشای تلویزیون به شیوه بزرگترها
ثبت اختراع جدید توسط مامان محمدحسین
فوتبال فوتی با جعبه پیتزا
چند تا عکس بدون موضوع
اینم غذایی برای پسر بی اشتهای من
این عکس مبینا خانم و علی آقا ، 2 یادگار دایی عزیزمه (روحش شاد) که مبینا فقط چند ماه از محمد کوچیکتره ،
خیلی خیلی طولانی شد