محمدحسین جانم ،محمدحسین جانم ،، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
زهرا خانمزهرا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

❤خاطرات مرد کوچک❤

تولد عشقم

سلام عزیز مادر از امروز دیگه میتونیم رو در رو با هم صحبت کنیم . آخه دیگه شما پا به دنیای ما گذاشتی ، الان که دارم برای شما این مطلب رو می نویسم تاریخ 17 اردیبهشته و شما رو برای تست دوباره تیروئید بردن. نمی دونی چقدر نگرانتم آخه باید دوباره از کف پاهای کوچولوت خون بگیرن. قصه تولدت هم شنیدنیه، روز دوشنبه 4 اردیبهشت و اول جمادی الثانی مامان به بیمارستان رفت و اصلا نمی دونست که فرداش با شما به خونه بر می گرده نمی خوام دوباره یاد زایمانم بیفتم فقط شیرینی اون بیمارستان چهره ناز و مظلوم شما بود که با یادش آروم می گیرم. تاریخ تولد شما : دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 توسط دکتر مهین مجد زاده تاریخ اولین کوتاهی ناخن : جمعه 9 اردیبهشت 1391 تاریخ اولین ...
19 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام پسر کوچولوی مامان. الان ساعت 9 صبحه که مامانی داره برات مطلب مینویسه. دیروز بعد از چند روز پر از استرس رفتم دکتر. خانم دکتر گفت مشکل خاصی نیست و تا 30 فروردین صبر کنم. اگه شما گلی به دنیا نیومدی مستقیم برم بیمارستان. خدا کنه شما به دنیا بیاین چون نمیخوام خودم مستقیم برم بیمارستان. تا ببینیم خدا چی میخواد. راستی امروز جمعه است میخوام دنیا که اومدی یه سرباز کوچولو برای امام زمان بشی. ان شا ا... دوست دارم
25 فروردين 1391

بستری شدن مامانی

سلام فندقکم ببخشید که دیر بهت سر زدم. آخه مامان روز 7 عید بستری شد. به خاطر فشار و آلبومین بالا . خدا رو شکر الان بهترم . فقط باید پرهیز کامل باشم. چند روزیه که کامل اومدم خونه مامانی. دیگه وقتی به اومدن شما نمونده .امیدوارم سالم و صحیح پا به این دنیا بذاری. دوست دارم . بووووووووووووس ساعت : 12:41 ظهر  
21 فروردين 1391

تولد وبلاگ محمدحسین جان

سلام عزیزم                    اولین پیام تو وبلاگت رو که تو رحلت پیامبر (ص) ساخته شد من و بابات دادیم. خواستم تو یه روز خاص این وبلاگ ساخته بشه. الان من ۷ ماهه که دارم باهات زندگی می کنم. امیدوارم تو پناه حضرت محمد و ائمه دیگه سالم و صحیح به دنیا بیای. ان شاء ا... ...
26 اسفند 1390

درددل با پسرم

سلام محمدحسین مامان. ببخشید که خیلی دیر بهت سر می زنم آخه مامانی تا 3 سرکاره بعدش یا میره پیش دایی ابوالفضل یا تو خونه مشغول کاره. ولی بدون یه لحظه هم از یادت غافل نیستم. امروز بارون شدیدی بارید و منم برای سلامتیت دعا کردم. بابایی هنوز سرکاره و قراره بیاد بریم سرویس خوابتو سفارش بدیم . دوست دارم پسر گلم مراقب خودت باش بووووووووووووووووووووس از طرف مامانی و بابایی
27 بهمن 1390